پایان نامه درباره حقوق متهم/دادرسی کیفری و سیاست کیفری
ارتباط آیین دادرسی کیفری با سیاست کیفری
رابطه مقررات آیین دادرسی کیفری با سیاست کیفری که شاخهای از علم کیفری است دارای اهمیت ویژهای میباشد. در اتخاذ یک سیستم مطلوب و مفید (چه از جهت مقررات شکلی و چه از جهت مقررات ماهوی) برای جامعه، علم سیاست کیفری نقش مهمی ایفا میکند. مثلاً در جرایمی که در جامعه اتفاق میافتد، سؤالی که مطرح است اینکه آیا شیوه سنتی و معمولی پیشبینی شده در قانون آیین دادرسی کیفری برای برخورد با مجرمین حرفهای و سازمان یافته کفایت میکند؟ یعنی همان قواعد معمولی در ارتباط با جرایم سازمانیافته تجدیدنظر است؟ آیا میتوان همان مقررات مربوط به قرار تأمین در جرایم عادی را در ارتباط با جرایم سازمانیافته به کار برد؟ یا به عنوان مثال با حذف دادسرا میتوان از اطاله دادرسی جلوگیری به عمل آورد؟ یا در مورد حقوق جزای ماهوی آیا سیاست کیفرزدایی از قانون چک به نفع جامعه هست؟
برای پاسخ به این سؤالات و تغییر قوانین در هر موضوع و زمینهای قانونگذار ناچار به استفاده از علم سیاست کیفری است. علمی که با استفاده از نظرات کلیه متخصصین مربوطه، تغییر یک قانون را برای قانونگذار توجیه مینماید. مثلاً برای تغییر قانون چک یا حذف دادسرا، قانونگذار باید از نظرات حقوقدانان باتجربه مانند قضات، وکلا و اساتید فن و نیز از نظرات کارشناسان مربوطه نظیر جامعهشناس، اقتصاددانان و غیره استفاده نماید تا بازدهی و راندمان کار به نفع جامعه رقم خورده نه اینکه نتیجه معکوس باشد. بدین توضیح که یک شبه بدون انجام کارشناسی و بدون استفاده از سیاست کیفری، نمیتوان قانونی را تغییر داد و سیستم دادرسی را بهم ریخت تا بعداً معایب آن در عمل روشن و مشخص شوند و سپس به فکر چارهاندیشی افتاد و به همان روش و شیوه قبلی برگشت.
به همین نحو جهت آیین دادرسی کیفری مستقیماً به سیاست کیفری نیازمند است تا در قواعد شکلی اصلاحاتی صورت پذیرد و در این راستا مقررات جدیدی براساس مسایلی که به تدریج در جامعه به وجود میآید، ایجاد نماید یا اینکه مواردی را اصلاح نماید. [1]
بند سوم: ارتباط آییندادسی کیفری با جرمشناسی
مهمترین اهدافی را که جرمشناسی دنبال میکند اصلاح مجرم به علاوه رعایت حقوق فردی در اجرای مقررات شکلی است از نظر جرمشناسی اگر بخواهیم این ارتباط را بررسی کنیم، باید اصول پیشبینی شده برای افراد در قانون اساسی مثل اصل برائت، حق انتخاب وکیل، حق مراجعه آزاد به مراجع قضایی را اشاره نماییم، که رعایت این اصول مدنظر جرمشناسان در هر جامعه میباشد.
در آیین دادرسی و در مقررات ماهوی کیفری، قانونگذار باید اهداف جرمشناسان را در تدوین قوانین جزایی ماهوی و شکلی مراعات نماید. بنابراین نمیتواند سازمانی را برای تعقیب متهم پیشبینی کند اما روشها را پیشبینی نکند که در این صورت خلاف اصول مسلم در قانون اساسی است. در ارتباط بین جرمشناسی و آیین دادرسی کیفری، عقاید جرمشناسان بر قانونگذار در تدوین قواعد شکلی اثر میگذارد.
نکته قابل ذکر دیگر، اصلاح حال مجرم است که شیوه دادرسی خاصی را میطلبد و اگر قانونگذار در تشریفات به نحوی عمل کند که این موضوع رعایت نشود، اهداف جرمشناسی را در نظر نگرفته است، لذا باید تدبیری اتخاذ نماید که اصلاح مجرم در روند دادرسی مدنظر قاضی رسیدگیکننده به پرونده قرار گیرد و به گونهای باشد که بیطرفی مخدوش نشود و در عین حال اصلاح مجرم هم صورت پذیرد. [2]
بند چهارم: ارتباط آیین دادرسی کیفری با آیین دادرسی مدنی
آیین دادرسی کیفری با مقررات آیین دادرسی مدنی ارتباط مستقیم دارد. بدین توضیح که اقامه دعوی خصوصی ناشی از جرم یعنی مطالبه خسارت یا ضرر و زیان ناشی از جرم توسط شاکی خصوصی در مرجع کیفری تابع مقررات و تشریفات مذکور در قانون آییندادرسی مدنی است.
همانطور که میدانیم در نظام دادرسی کیفری ایران، شاکی خصوصی میتواند ضمن شکایت کیفری و تقاضای تعقیب متهم در مرجع قضایی ذیصلاح، از همان مرجع تقاضای جبران خسارت ناشی از جرم را بنماید و یا اینکه ادعای خصوصی خویش را در دادگاه حقوقی مطرح نماید. در هر صورت اختیار و انتخاب دادگاه کیفری یا دادگاه حقوقی جهت رسیدگی به ادعای جبران خسارت به عهده شاکی است.
ماده15 ق.آ.د.ک در این زمینه مقرر داشته که مدعی یا شاکی میتواند اصل یا رونوشت تمامی دلایل و مدارک خود را جهت پیوست به پرونده به مرجع تعقیب تسلیم کند و نیز میتواند قبل از اعلام ختم دادرسی تسلیم دادگاه نماید. مطالبه ضرر و زیان مستلزم رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی میباشد.[3]
[یکشنبه 1398-07-28] [ 09:58:00 ب.ظ ]
|